قبل از این که وارد درمان های اوتیسم بشویم، ناگزیریم چند نکته
را مرور کنیم:
اول) اختلالات طیف اوتیسم علت مشخص شناخته شده ای ندارند. به عبارت
واضح تر، نمی توان فاکتور یا فاکتورهایی را مورد اشاره قرار داد که علت تامهی
ابتلا و بروز اوتیسم در یک کودک باشد. در حقیقت هنوز عامل مشخص و ثابتی پیدا نشده
که در همهی کودکان دارای شاخصه های اوتیسم وجود داشته باشد. همین طور عاملی هم
پیدا نشده که اگر در فردی بود بتوانیم به طور قطع پیش بینی کنیم که آن کودک قطعا
مبتلا به اوتیسم خواهد شد.
دوم) نتیجه گیری بدیهی از نکته ی اول به این حقیقت نه چندان
شیرین ختم می شود که: هیچ درمان قطعی برای این اختلال تاکنون شناخته نشده. خیلی
طبیعی است که وقتی نمی دانیم دقیقا عامل بروز این اختلال چیست، ندانیم چگونه آن را
برطرف کنیم.
سوم) اختلالاتی نظیر اوتیسم با علت شناسی نا معلوم را باید
Care کرد. یعنی باید فرد مبتلا را مورد
مراقبت قرار داد و به بهتر شدن وضعش کمک کرد و به او کمک کرد که با آن اختلال
مدارا کند و عملکردهایش در زندگی روزمره تحت الشعاع این اختلال قرار نگیرد. در
صورتی که اگر بیماریای، علت مشخص داشته باشد ( مثل آبله مرغان، مخملک، تیفوس،
طاعون و ... باید آن راCure
(درمان
و معالجه ی قطعی) کرد).
چهارم) این
نکته خیلی مهم است که Care ها
از Cure ها بسیار متنوع
هستند. ما برای درمان بیماری های با منشاء و علت مشخص، کافیست پادتنی برای مبارزه
با عامل مزاحم را به بدن برسانیم و از نتیجه اش تقریبا مطمئن باشیم. در حقیقت
داروها و پادتن ها و ... بر روی طیف وسیعی از افراد پاسخ درمانی تقریبا یکسان و
نزدیک به هم ای دارند. در صورتی که برای اختلالاتی نظیر اوتیسم، همین من حقیر با
دانش و بضاعت سوادی محدودم، می توانم از بیش از 30 روش درمانی برای مدارا با
کودکان مبتلا به اوتیسم و اختلالات نافذ رشدی نام ببرم و مساله اینجاست که روش
درمانی ای که برای یک کودک مبتلا به اوتیسم، تاثیری خارق العاده برجای می گذارد،
ممکن است برای کودکی دیگر بی فایده یا کم فایده باشد.
پنجم) مرور چهار نکتهی قبل، ما را به این نتیجه می رساند که
سردرگمی و ابهام در پیدا کردن و به کار بستن روش درمانی مناسب برای کودک مبتلا به
اوتیسم، نه تنها بدیهی است بلکه در بسیاری از موارد غیر قابل اجتناب و
گریز ناپذیر است. از این رو در بسیاری از مواقع، هم درمانگر و هم خانواده به سمت
آزمون و خطای روش های مختلف کشیده می شوند که گاهی سودمند است و گاهی خود همین
آزمون و خطاها سبب پیچیده تر شدن مشکل و عوارض جانبی بیشتر می شود.
ششم) همان قدر که در کودکان مبتلا به اوتیسم مشابهت هایی دیده
می شود که به متخصصین و درمانگران امکان دسته بندی و طبقه بندی علامتی اختلالات را
می دهد، به همان میزان هم می توان اذعان داشت که هر کودک مبتلا به اوتیسم، متفاوت
و متمایز از سایرین است. چرا راه دور برویم؟! در اصل هر آدمی متمایز از سایر
آدمیان است و بروز اختلالی با تبعات و تاثیرات جامع و فراگیر نظیر اوتیسم باعث نمی
شود که این منحصر بودن فرد از بین برود. حتی اگر خود کودک توان ابراز و بیان تک
بودن و Unique بودن خودش را نداشته
باشد، وظیفه ی اخلاقی خانواده و تیم درمانگران است که به این خاص بودن و منحصر به
فرد بودن کودک، همانند سایر کودکان سالم احترام بگذارند.
هفتم) چیزی که به عقب بر نمی گردد زمان است. شاید خانواده ای از تمکن مالی مطلوبی برخوردار باشد یا برای
فرزند خودش از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نکند، اما انتخاب هر روش درمانی، یک معامله
است با زمان. یعنی
وقتی که یک خانواده، روش درمانی X را
انتخاب می کند، در حقیقت به آن روش درمانی 2 ماه، 3 ماه، 6 ماه و حتی بیشتر زمان
داده است تا پروسه ی غربالگری، ارزیابی، اجرا، ارزشیابی را سپری کند و تازه بعد از
آن زمان و مهلت می توان به انتظار نشست تا ببینیم آن درمان تا چه میزان سودمند و
کارا بوده است. این یک معامله است که زمان و عمری از کودک را که برگشت پذیر نیست
به خود اختصاص می دهد.
هشتم) حتی اگر فرض را بر این بگیریم که مشکل مالی خانواده بر
روی انتخاب روش درمانی تاثیر گذار نیست- مثلا دولت یا سازمانی به طور کامل پروسه ی درمانی را حمایت و
تامین کند (که آرزوی قلبی ام این است که ایران عزیزم نیز به این سطح برسد-
باز هم برای انتخاب یک روش درمانی، ملاحظات زیادی وجود دارد.
سن کودک، ملاحظات اخلاقی در درمان و توانبخشی، وضعیت خلقی و جنب و جوش کودک، سطح
فرهنگی و اجتماعی خانواده، میزان آمادگی و پذیرش روانی خانواده، منابع حمایتی نظیر
فامیل و همسایه ها و خویشاوندان، در دسترس بودن نیروی انسانی متخصص که تجربه و
دانش انجام روشی به خصوص را داشته باشد و ...
نهم) سطح توانمندی های ارتباطی و وضعیت خلقی و حسی و هیجانی
کودک مبتلا به اوتیسم در انتخاب تکنیک های درمانی بسیار تاثیر گذار است. هر قدر اوضاع
و احوال کودک مطلوبتر باشد، تنوع کارها و برنامه های درمانی که می توان برای او در
نظر گرفت بیشتر می شود و هم جلسات درمانی از رکود و تکرار خلاص می شود و هم ادامه
ی جلسات برای خود کودک و خانواده و درمانگر قابل تحمل تر و لذت بخش تر می شود و در
نتیجه می توان به پیشرفت های بیشتر و چشمگیر تری نیز نائل آمد. مثالی که من برای خانواده ها می زنم این است که هر قدر توانایی
کودکی بیشتر شود، مثل باری سنگین است که دستگیره های خوبی به اطراف آن وصل شده و
قابل حمل و جابجایی شده است. گاهی توانایی های کودک، وزن مشکلات را کمتر نمی کند
اما باعث میشود ارتباط با کودک راحت تر شکل گرفته و با افزایش تنوع تمرین ها و
اهداف، فضایی دلپذیرتر برای کار و رویارویی با مشکلات ایجاد شود.