گفتاردرمانی

گفتاردرمانی تهران

گفتاردرمانی

گفتاردرمانی تهران

گفتاردرمانی

علی اصغر صباغی
کارشناس ارشد گفتاردرمانی
عضو گروه گفتاردرمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران
* تهران، خیابان انقلاب، پیچ شمیران، دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، گروه گفتاردرمانی
02177636042
09121820885
ایمیل:
sabaghi.alia@gmail.com

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

بدون مقدمه چینی به سرغ پست دوم درمانها و توصیه های سودمند مرتبط با اختلال اوتیسم می رویم:

  دوم )  مشکلاتی که در زمره ی اختلالات همراه با اوتیسم قابل بررسی هستند:

این مشکلات شامل آن دسته از مواردی هستند که معمولا در تمامی کودکان مبتلا به اوتیسم قابل پیگیری و مشترک است با این وجود علامت تشخیصی اوتیسم نیست.  یعنی نمی توان گفت که چون کودکی مشکل ادراکی دارد حتما مبتلا به اوتیسم است اما می توان این فرض را داشت که کودکی که مبتلا به اوتیسم است به احتمال قریب به یقین دچار مشکلات ادراکی نیز هست. ( مثال همان گرد و گردو است)

در دسته بندی این پست  این مشکلات را به این ترتیب در نظر گرفته ام و در خصوص تک تک شان به تفصیل به مطالبی اشاره کرده ام :

الف ) مشکلات حسی و پردازش حسی

ب ) مشکلات ادراکی

ج ) مشکلات شناختی

د ) مشکلات رفتاری

ه ) مشکلات عاطفی هیجانی

الف ) مشکلات حسی و حرکتی

که به عنوان نمونه هایی از آن می توان به این موارد اشاره کرد .

اختلال یکپارچگی حسی و اختلال پردازش حسی، رفتارهای حس جویانه ، رفتارهای تدافعی حسی، مشکلات تعادلی و نا امنی جاذبه ای، الگوی ناصحیح حرکتی و ...

به عنوان یک قاعده ی کلی ، در خصوص این دسته از مشکلات باید به این موارد دقت کنیم :

1 ) سن کودک :

اگر سن کودک زیر 2 سال باشد ، می توان از روش های حسی حرکتی و ارائه ی input های حسی و حرکتی به او کمک گرفت . اگر سن کودک بین 2 تا نهایتا 6 سال است ، بهترین روش کار با این کودکان درمان به روش یکپارچه سازی حسی است و برای کودکان بالاتر از 6 سال ، درمان های یکپارچه سازی حسی متاسفانه به علت کاهش انعطاف پذیری سیستم عصبی و افول سرعت سیناپس زایی در مغز ، چندان موثر نیستند و بهتر است به سمت استفاده از رویکردهایی نظیر رژیم حسی برویم

2 ) آمادگی کودک :

گاهی به هر دلیلی کودک دچار اضطراب شدیدی است که امکان ورود به روش های درمانی و حسی حرکتی را نمی دهد. به عنوان مثال خاطره ی خیلی بدی از کلینیک کاردرمانی داشته و از شدت تحریکات و یا دردناکی تحریکات غیر استاندارد و ... دچار ترس فراوانی است . اکیدا توصیه می کنم که با این دسته از کودکان ، تا زمانی که به شما اعتماد نکرده اند ، از روش های یکپارچه سازی حسی و ... استفاده نکنید. در عوض می توانید به خانواده آموزش هایی را در خصوص رژیم حسی و یا برخی تمرینات بی خطر حسی بدهید . در حقیقت کار را به فردی بسپارید که کودک به او اعتماد دارد . از دیگرموارد ناآمادگی کودک می توان به تب و بی حالی و خواب آلودگی و گشنگی و یا پر بودن شکم و ... اشاره کرد .

3 ) تشنج و یا احتمال تشنج

یکی از چالش برانگیز ترین تصمیم ها در زمینه ی ارائه ی مداخلات حسی ، احتمال بروز ، تشدید و یا فعالسازی حملات تشنجی است . گاهی ممکن است تحریکات حسی ، حتی در دامنه ی ملایم و نرمال ، به منزله ی Aura  عمل کند . از این رو حتما قبل از آغاز تمرینات حسی ، پرونده ی پزشکی کودک را بررسی کنید تا مطمئن باشید که کودک سابقه ی موردی نظیر امواج مغزی شبه تشنجی ، تشنج و یا استفاده از داروهای تشنجی نداشته باشد . در این خصوص تصمیم گیری نهایی را برای ارائه ی تحریکات حسی ، با یک کاردرمانگر با تجربه در میان بگذارید و کسب تایید از متخصص مغز و اعصاب را در دستور کار خود قرار داده و قیم قانونی کودک را که معمولا والدینش هستند از مخاطرات و فوائد این درمانها آگاه کرده و رضایت ایشان را جلب کنید .

 

در درمانهای حسی حرکتی یا Sensorimotor   ، مشارکت و انگیزه ی کودک گرچه مورد استقبال و توصیه شده است ، اما شرط لازم برای ارائه ی درمان نیست . به عنوان مثال ارائه ی ماساژ های حسی ، استفاده از برس های استاندارد برای تحریک حسی ، استفاده از ماساژ های لمس عمقی ، کار با گل و شن ،  تحریکات دیداری و شنیداری در اتاق تاریک ، استفاده از استخر مخصوصا اگر با تحریکات بینایی همزمان همراه باشد ، استفاده از موسیقی در محیط زندگی ، ارائه ی تحریکات بویایی و چشایی ، تمرینات و بازی های تعادلی ، تاب دادن و چرخاندن کودک ( با رعایت احتیاط ) و... سودمند است. در ارائه ی این تحریکات ، مشارکت کودک اگر فقط درهمین حد باشد که از دریافت تحریکات دچار بی قراری شدید نشود کافی است و می توان خانواده و کودک را با برنامه ی درمانی همراه کرد و تحریکات را با ریتم و سرعت و توالی استاندارد به کودک ارائه داد . برای حصول اطمینان از استاندارد بودن تحریکات ، باید دقت کنیم که اولا درمانگر از دانش کافی در زمینه ی تحریکات حسی حرکتی برخوردار باشد ، ثانیا از وسایل و تجهیزات استاندارد برای ارائه ی تحریکات استفاده کند . ثالثا با دقت به پاسخ های فیزیولوژیک و بافتی کودک به تحریکات دقت کند و شدت و میزان ارائه ی تحریکات را نه فقط بر اساس آموخته های کتابی بلکه با توجه به همین پاسخ های کودک تنظیم و هماهنگ کند . نکته ی خیلی مهم دیگری که در این زمینه باید مطرح شود این است که ارائه ی تحریکات حسی ، از آن دسته تمرینهایی نیست که هرقدر بیشتر باشد تاثیرش بهتر می شود . یا هر قدر شدید تر باشد تاثیرش زودتر رخ بدهد . ما باید به صورت استاندارد و رعایت آرامش و اخلاق تحریک حسی و حرکتی را ارائه بدهیم و به مغز و سرعت سیناپس زایی و انعطاف پذیری عصبی فرصت بدهیم تا این داده های حسی را پردازش و دریافت کند . به این ترتیب ، درمانگر عزیزی که فکر می کند وجدان کاری یعنی این که با برس ، آنقدر به پوست کودک بکشد که پوست کودک تا 2 یا 3 روز متوالی ، حساس و قرمز رنگ و ملتهب بماند ، بهتر است مقداری بیشتر با کتابهای درسی که در دوران دانشگاهش مطالعه می کرده مانوس شود .  

در درمانهای یکپارچه سازی Sensory Integration Therapy   که دوستان عزیز می دانند بطور ویژه ای مرهون زحمات خانم آیرز بوده است ، انگیزه و مشارکت فعالانه ی کودک در فعالیت های معنادار شرط اساسی و لازم است . کودک باید احساس کند که مشغول فعالیتی پرمعنا و غالبا لذت بخش است . پس شن و گل مالیدن به بدن کودک ( که تحریک لمسی سودمندی برای کودک زیر 2 سال است ) تبدیل می شود به سفالگری و شن بازی و خانه بازی و ماشین بازی در شن و کنار شن های ساحل دویدن و ساخت قلعه ی شنی و .. ، به همین ترتیب برف بازی ، اسب سواری ، شنا کردن و آب بازی ، تاب و سرسره بازی ، فرقون ( فرغون ) بازی ، رقص و موسیقی و تقلید حرکات حیوانات و عمو زنجیر باف و کشتی گرفتن با بابا و دنبال هم دویدن و غلت زدن روی چمن ها و تقلید سینه خیز رفتن در قالب سرباز بازی و جنگ بازی و ...

در برنامه های رژیم حسی یا Sensory Diet  ، در حقیقت به علت بالاتر بودن سن کودک و این که انتظار انعطاف پذیری سیستم عصبی آنچنانی برای تعدیل آستانه های حسی و Sensory Modulation   نمی رود ، درمانگر به سمت الگوهایی می رود که مدارای کودک با محیط بیشتر شود . مثلا به خانواده آموزش می دهد که اگر کودک دچار تدافع لمسی است ، لباس های یقه دار ، مارک و برچسب دار و لباس هایی که خط دوختش تن کودک را اذیت می کند بر تن او نکنند تا او آرامش بیشتری داشته باشد . یا به خانواده می آموزند که چگونه می توان با استفاده از یک جلیقه ی سنگین و یا لباس نسبتا تنگ ، به کودک لمس عمقی داد تا او آرامش بیشتری داشته باشد . به خانواده در خصوص دستکاری و تنظیم بوها و نورها و صداهای پیرامونی در محیط منزل و مدرسه ی کودک آموزش هایی می دهند تا این محیط ها برای کودک آزاردهنده نباشد و به تبع آن می توان انتظار داشت که همراهی و مشارکت و رفتارهای نرمال تری از کودک مشاهده کنیم .

 

ب ) مشکلات ادراکی

نظیر ادراک شنیداری ، ادراک بینایی ، ادراک حرکتی ، توالی حرکتی ، برنامه ریزی حرکتی و کنش سازی (پراکسیا) ،  تعادل، هماهنگی های حرکتی و ...

می توان این دسته از مشکلات را در ادامه ی بدکارکردی ها در پردازش حسی و یکپارچگی حسی قلمداد کرد .

ارائه ی تمرینات با مبتنی بر اصول یادگیری حرکتی ( Motor Learning ) ، تمرینات ادراکی حرکتی ( Perceptual Motor ) ، کار بر روی Motor Planning ، بهبود الگوهای تعادلی در قالب فعالیت های متوالی حرکتی و بدنی ، استفاده از یکپارچه سازی شنیداری یا تمرینات تربیت شنیداری (Auditory Integration Training -AIT-  ) ، تمرینات در زمینه ی بهبود الگوهای هماهنگی چشم و دست و بهبود مهارتهای حرکتی ظریف شامل کنترل حرکات چشمی( ( Ocular motor coordination/control و همچنین مهارتهای دستی Manual Dexterity   و ارتقا سطح توانمندیهای حرکتی درشت Gross motor function ، تمرینات ادراک بینایی در اتاق تاریک ، استفاده از بازی های کامپیوتری نظیر نینتندو وی Nintendo Wii و ایکس باکس X Box و کاگنی پلاس Cogni-plus  ، تقلید آینه وار حرکات ، بازی پانتومیم ،  راه رفتن داخل نردبانی که افقی بر روی زمین قرار داده شده ، تمرین پرش ، گردو شکستم ، راه رفتن بین موانع ، راه رفتن بر روی سه پایه ، عبور سینه خیز از داخل تونل ، حمل اشیاء ، تمریناتی شبیه ایروبیک ، شوت کردن توپ ، نواختن بلز و اگزیلوفون و سازهای کوبه ای ساده ، بازی با ماشین کنترلی ، کار با خمیر پاتی ، بازی های خانه سازی و کار با مکعب و آجره ها ، بازی با چوب کبریت و هزاران هزار تمرین متنوع که با اهداف پیشتر اشاره شده همخوانی داشته باشد ، همگی سودمند و نافع هستند .  

 

ج ) مشکلات شناختی

نظیر سطح انگیختگی Arousal level  ، توجه عمومی General Attention ، توجه اختصاصی و تمرکز Selective attention and concentration  ، توجه پایدار Sustained attention ، کنترل توجه   Control of attention حافظه ی کوتاه مدت کاری ، Working memory  ، اطلاعات عمومی در خصوص مفاهیم شناختی General knowledge about basic concept و ... تنها نمونه هایی از موارد شناختی هستند .

به درمانگران عزیزی که تمایل دارند در این زمینه ، به موفقیت های فراتر از عادی برسند توصیه می کنم ، حتی الامکان با رعایت اصول و چارچوبهایی که شما را از فلسفه ی کاردرمانی دور نکند ، دانش زمینه ای خود را در زمینه های نوروفیزیولوژی ، نوروآناتومی ، نوروساینس ( مخصوصا علوم اعصاب شناختی ) ارتقا بدهند و مخصوصا مقالاتی در زمینه ی کارکردهای اجرایی یا آنچه از آن به Executive function  نام می برند را مطالعه کنند .

این دسته از تمرینات و تکنیکها آنقدر متنوع و وسیع هستند، آنقدر زود به زود در دنیای علوم اعصاب در حال به روز شدن هستند و آن چنان به تواناییهای سطح پایه Baseline کودک وابسته هستند که برای هر کودک از سطحی و با تکنیکی شروع می شود و آغاز و ادامه ی متفاوت و منحصر به فردی دارد.

با این وجود استفاده از برنامه های آموزشی ، کار در اتاقک های نسبتا کوچک ( کابین مانند ) ، ایزوله و آکوستیک ، استفاده از فضای اتاق تاریک ، حذف عوامل محیطی که مخل توجه کودک می شوند ، فعالیت های ترسیمی ، کار با کارت ( نظیر سورت کردن کارتها – Wisconsin Card Sorting  ) ، بهره گیری از مبانی تکنیک هایی نظیر Visual Scheduling ، آموزش از طریق قصه گویی و شعر خوانی ، آموزش از طریق عروسک بازی و بازی با حیوانات پلاستیکی ، آموزش به روش چند حسی فرنالد ، بهره مندی از مبانی آموزشی مکتب های والدورف ، مونته سوری ،روش PRT ( Pivotal Response Training  )  و روش تحلیل کاربردی رفتار Applied Behaviour Analysis  ( ABA ) ، یا تحلیل کاربردی رفتار بصورت فشرده Intensive Behaviour Analysis ( IBA ) و استفاده از تکنیک های لوواس تراپی .

به واقع این که برای چه کودکی از کدام رویکرد و تکنیک استفاده کنیم به فاکتورهای متعددی بر می گردد .

صرف نظر از تعصب هرکدام از ما به آنچه بلدیم ( و متاسفانه پوچ انگاشتن چیزی که سایرین بلدند و ما فقط چیزهایی از آن شنیده ایم و در آن متبحر نیستیم !!! ) ، پیشنهاد کلی و کاربردی ای برایتان دارم :

سعی کنید تا حد امکان با کودک مبتلا به اوتیسم ، همانند کودک نرمال رفتار کنید و برنامه ی آموزش و تمرینات شناختی را پیش ببرید . اگر دیدید که واقعا توانایی یادگیری به روش کودکان نرمال همسن را ندارد ، تمرین و فعالیتی که خواسته اید با او انجام دهید را یک پله ساده تر کنید .. اگر دیدید که با ساده تر کردن تکلیف و فعالیت ، گرهی از مشکل باز نشده و کودک قادر به یادگیری آن مبحث نیست ، بهتر است روش آموزشتان را یک پله ساده تر کنید.

بیایید با مثالی ساده ، پله پله پیشنهادم را بررسی کنیم .

فرض کنید کودکی  5 ساله مبتلا به اوتیسم به شما مراجعه کرده . شما از او می خواهید که به کارت های حیوانات نگاه کند و حیوانات وحشی را از اهلی جدا کند . می بینید که کودک با وجود تلاش و رغبت برای انجام این کار قادر به انجام آن نیست . حال آن که شما از کودکی نرمال و 5 ساله انتظار دارید بتواند این کار را براحتی انجام دهد .

حال نوبت این می رسد که سطح تکلیف را ساده تر کنید . مثلا به او بگویید حیوانات را از اشیا جدا کند . و اگر باز هم نتوانست ، روبرویش یک کارت مثلا جاروبرقی گذاشته و یک کارت گاو .. و از او بخواهید که کارت حیوان یا کارت گاو را به شما بدهد. دقت کنید که تا الان در حال ساده تر کردن تکلیف بوده اید ولی کودک قادر به پاسخگویی نبوده است .

حال نوبت این است که باز نگری ای در روش آموزشی تان داشته باشید.

کودکان نرمال 5 ساله ، توانایی یادگیری مشاهده ای و یادگیری اجتماعی دارند . یعنی بدون این که کاری را خودشان انجام داده باشند ، با مشاهده ی آن کار توسط سایرین ، آن فعالیت را یاد می گیرند . اما به نظر می رسد کودک اوتیسم 5 ساله ی داستان فرضی ما ، توانایی یادگیری مشاهده ای نداشته و با ساده کردن تکلیف هم قادر به پاسخگویی نیست . حال توبت این است که از روش شرطی سازی کنش گر ( عامل ) Operant Conditioning   استفاده کنید . در حقیقت شما روش آموزشتان را یک سطح پایین تر آورده اید .  در این حالت مثلا صبر می کنید تا کودک بطور اتفاقی کارت گاو را در دستان شما قرار دهد و این رفتار او را با تشویق و یا جایزه و یا افرین و ... مورد تقویت قرار می دهید . یعنی صبر می کنید که رفتار هدف را انجام بدهد و شما آن را تقویت کنید . سپس با تکرار فراوان تمرینهای مشابه ، کودک می تواند بیاموزد که حیوانات چه فرقی یا فرقهایی با اشیا دارند و ... . اما اگر این کودک حتی با روش شرطی سازی کنش گر نیز قادر به یادگیری نبود ، یعنی از جهت وضعیت انگیختگی و سطح توجه و ...( و حتی هوش بهر پایین تر از حدی بود که با تکرار تکنیک های شرطی سازی کنش گر به پاسخ مطلوب برسد ،  نوبت این فرا می رسد که از سطح پایین تر آموزش که همانا شرطی سازی کلاسیک است استفاده کنیم . در این روش خود شما کارت درست را در دست کودک قرار می دهید و او را ترغیب می کنید که کارت را به شما بدهد . سپس او را تشویق می کنید . در حقیقت او را به نحوی مستقیم تر هدایت می کنید تا رفتار هدف را انجام دهد . شاید ماهیت تمرینی که مثال زدم ، به گونه ای باشد که آموزشش به روش شرطی سازی کلاسیک ، آموزشی بی فایده و مسخره به نظر بیاید با این وجود تنها قصد داشتم بطور خلاصه این را بگویم :

اول سطح سختی تکلیف را کاهش دهید و اگر نافع نبود ، سطح آموزش و یادگیری را از مشاهده ای به سمت کنش گر و یا از کنش گر به سمت کلاسیک هدایت کنید .

حال برایتان تا حدودی ملموس تر است که برای کدام کودک مبتلا به اوتیسم از کدام روش استفاده کنیم .

اگر دقت کنید ، آموزش از طریق عروسک بازی ، بازی با حیوانات پلاستیکی ، خاله بازی و فعالیت هایی نظیر ترسیم نقاشی و .. به درد کودکانی می خورد که با وجود ابتلا به اوتیسم در سطح بالایی از آمادگی شناختی و یادگیری و ذهنی هستند و به روش یادگیری مشاهده ای توانایی یادگیری دارند .

در حالی که استفاده از تکنیک هایی نظیر مونته سوری و PRT  که اشاره ی مختصری به آن شد ، برمبنای آموزش به روش شرطی سازی کنش گر هست .

روش هایی نظیر ABA و IBA  و لوواس تراپی هم ، مخلوطی از روش های شرطی سازی کلاسیک و کنش گر را در بر می گیرد .

توصیه ای که در تمام مدت کارم در ایران به همکارانم و خانواده های مراجعینم داشته ام ، این مطلب بوده که :

حیف است که کودکی که توانایی یادگیری اش در سطح یادگیری به روش مشاهده ای است را تحت درمانهای شرطی سازی کلاسیک و کنش گر قرار بدهیم . این روش مثل این است که با لامبورگینی در ترافیک اتوبان همت گرفتار شویم ! ( چه مثالی ! ) 

حیف است که وقتی کودکی می تواند با مقداری صبوری و تحلیل درمانگر و بهره مندی از روش هایی نظیر یکپارچه سازی حسی و تمرینات ادراکی حرکتی و ... ، موانع یادگیری اش را مرتفع ساخته و بصورت خودجوش از محیط پیرامونش یادگیری مشاهده ای داشته باشد ، او را در اتاقکی کابین مانند و کوچک ، با فشاری در حدود روزی 5 ساعت و 5 تا 6 روز در هفته تحت برنامه های شرطی سازی کلاسیک و کنش گر قرار بدهیم . این به نوعی کفران نعمت است ..

در مدتی که این توصیه را به خانواده های مراجعینم در ایران داشتم ، گاهی احساس می کردم که برخی از ایشان صحبت و توصیه ی من را توصیه ای جهت دار پنداشته اند که ریشه در منافع صنفی و کلینیکی داشته . با این وجود خاطر خودم آرام و خیالم جمع است که آنچه به نظرم صلاح کودک بوده است را توصیه نموده ام و چه بسا که برای کودکی که سطح پایینی داشته ، خودم توصیه کننده ی ادامه ی کلاسهای ABA و لوواس تراپی اش بوده ام .

و بگذارید پیشنهادم را با این نکته ی نهایی تکمیل کنم که : در صورتی که مشاهده کردید که کودکی به مرور زمان ، آمادگی ذهنی و سرعت یادگیری و کیفیت یادگیری اش پیشرفت چشمگیری داشت ، سطح روش آموزشی را ارتقا دهید حتی اگر مجبور می شوید که برای مدتی تکلیف ها را ساده کنید .  مثلا اگر کودکی بعد از 4 ماه کار کردن تحت روش های آموزشی ای که بر مبنای شرطی سازی کنش گر است ، تازگی ها رشد چشمگیری نشان داده و سریعتر از قبل یاد می گیرد ، بیایید و اندکی فعالیت را ساده تر کنید اما مجددا روش آموزشی یادگیری مشاهده ای را در مورد او بیازمایید . شاید که کودک آمادگی این جهش و ارتقا سطح را یافته باشد .

 

مساله ی قابل ذکر دیگر در خصوص آموزش کودکان ، استفاده از سرنخ ها هستند . Cue ها می توانند سه دسته ی کلی باشند . سرنخ های کلامی ( یعنی کودک بتواند با شنیدن آنچه درمانگر به او گفته فعالیت را در ذهنش مجسم ، طرحریزی و به درستی انجام دهد ) ، سرنخ های دیداری ( یعنی کودک بتواند با دیدن آنچه درمانگر خودش انجام می دهد متوجه شود باید چه کاری بکند و مرحله به مرحله آن کار را ببیند و انجام دهد ) و پایین ترین سطح ، سرنخ های فیزیکی ( که درمانگر خودش دست کودک را می گیرد و در خلال تمام فعالیت او را بصورت فیزیک هدایت می کند تا آن فعالیت انجام شود. )  اگر دقت کنید همانند سطوح آموزش و یادگیری ، هر قدر کودکی آمادگی ذهنی بالاتری داشته باشد قادر به یادگیری از طریق سرنخ های کلامی و دیداری است اما هر قدر این توانایی ها افت کند ، کودک برای یادگیری بیشتر نیازمند سرنخ های دیداری میشود و کودکی که از جهت هوش بهر و یادگیری در وضعیت نامناسبی به سر می برد برای یادگیری ها( که غالبا هم بر مبنای شرطی سازی کلاسیک است ) نیازمند سرنخ های فیزیکی است .  پس یک همپوشانی و همبستگی زیبایی بین روش های آموزش و سرنخ های سه گانه می بینیم . لطفا به این موارد در هنگام کار با کودکان مبتلا به اوتیسم دقت کنید.

 

د ) مشکلات رفتاری

برخی از عمده مشکات رفتاری کودکان مبتلا به اوتیسم ، لجبازی ، پرخاشگری ، لوس بازی و زورگویی و گریه و قشقرق است .

در ابتدای امر ، به نظر نمی رسد که این الگوهای رفتاری شان ، تفاوت چندانی با مشکلات رفتاری کودکان عادی داشته باشد . با این وجود برخی خصوصیات اوتیسم باعث میشود مقابله با این مشکلات پیچیده تر شود .

1)      ما نمی دانیم کودک دقیقا چه می خواهد ( چون مهارت های زبان و کلام و ارتباطش محدود است . ) پس ممکن است واقعا یکی از دفعاتی که در حال گریه کردن است ، سردرد داشته باشد ، دل پیچه و اضطراب و سر گیجه و .. داشته باشد و ما هم نشسته ایم و مدام داریم تکرار می کنیم : کارت پرتقال رو بده .. کارت پرتقال رو بده .. کارت پرتقال رو بده !   و اگر کودک در این وضعیت از دستور ما پیروی نکند ممکن است انگ لجبازی را به او بچسبانیم .

2)      نسبتا سخت است که دریابیم کودک مبتلا به اوتیسم تا چه حد متوجه محیط اطرافش است و تا چه میزان هوشیاری دارد . دقت داشته باشید که همان طور که قبلا اشاره کردم ، تعیین سطح هوشیاری و آمادگی ذهنی کودک ، یکی از اولین قدمها برای انتخاب روش رفتاردرمانی و اصلاح رفتار است .

با این وجود بگذارید تجربه ام را با شما در میان بگذارم :

وقتی شاهد یک مشکل رفتاری از طرف کودک مبتلا به اوتیسم هستید ، دقیقا همان کاری را بکنید که اگر کودکی سالم و دارای مشکل رفتاری انجام می داد انجام می دادید . یعنی هنگامی که کودک مبتلا به اوتیسم ناگهان در هنگام کار با نخ و مهره و .. داد می زند و با مشت به صورت شما می کوبد ، همان موقع دست او را بگیرید و محکم فشار دهید و اخم کنید و بگویید نه ! .. تو نباید منو بزنی ..  .. هی ننشینید فکر کنید و فرضیه بچینید که علت این رفتار کودک دقیقا چه بوده ... شاید منظوری نداشته ، شاید تلاطم امواج مغزی داشته و دست خودش نبوده و ... و ...   پاسخ درست شما به رفتار اشتباه کودک ، بیش از همه وابسته به سرعت عمل واکنش شما است . خیلی مهم است که این سرعت عمل را داشته باشید تا کودک دریابد که به واسطه ی کدام کار تنبیه شده و به واسطه ی کدام کار تشویق .  پس خواهشی که دارم این است : فرصت برای این که زمینه های بروز رفتار یک کودک را حلاجی کنید زیاد است . اما در هنگام بروز رفتار اشتباه و ناهنجار از کودک ، پاسخ اصلاحی تان بدون مکث و بدون تردید و دودلی باشد .

نکته ی مهم دیگر در خصوص رفتاردرمانی و تغییر رفتار این است که : در همه حال ( چه در موقع کار با کودکان مبتلا به اوتیسم و چه در موقع کار با کودکان سالم دارای مشکلات رفتاری ) هدفتان از استفاده از ابزارهای تنبیهی و تشویقی ، عقده گشایی و خنک شدن دل خودتان نباشد ! نباید رفتاردرمانی برای شما فرصتی باشد تا رفتارهای بد کودک را تلافی کنید ! .. نباید اصول و برگه های کاغذی کتابها ، برای شما به مثابه مجوزی تلقی شود که به شما اجازه ی خالی کردن حرص و عصبانیت خودتان را صادر کرده باشد . ( این یک اصل کلی است و ربطی به اوتیسم و غیر اوتیسم ندارد ) با این وجود از آنجا که کودکان اوتیسم از مهارتهای کلامی و زبانی کافی برخوردار نیستند ، بیش از بسیاری از انواع اختلالات در معرض خطر آزار کودک هستند.

 بسیاری از مواقع آزارهای جسمانی، عاطفی و حتی جنسی وارده به کودک از طرف درمانگر ، مربی ، مراقب و والدین مخفی و پنهان و گزارش نشده باقی می ماند و همین امر زمینه ساز استمرار و تداوم این آزار ها و نتیجتا پایداری عوارض سوء آنها خواهد شد.بیش از این قصد صحبت در خصوص آزارکودک و غفلت از کودک را ندارم چرا که پیشتر در این خصوص پستی جداگانه نوشته ام که می توانید در لینک ستون سمت راستی همین وبلاگ آن را پیدا کنید .

چند نکته ی مهم دیگر :

اول ) به تجربه برایم ثابت شده است که والدین دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم ، در زمینه ی مهارتهای فرزند پروری نیاز به آموزش های ویژه ای دارند . غالب ایشان در زمینه ی فرزند پروری از یک طرف بام افتاده اند .یا سخت گیر و دیکتاتور هستند و یا سهل انگار و غفلت پیشه و به ندرت می توان والدی را یافت که با اعتماد به نفس بالا ، کاری که از لحاظ رفتاری و تربیتی صحیح است را با آرامش و اقتدار منطقی انجام دهد . در خصوص چرایی و چگونگی و انواع و حالات این مساله در آینده و تحت تیتر "مسائل مربوط به خانواده" بیشتر خواهم نوشتم .

دوم ) تا زمانی که به دلیل اصلی رفتار کودک پی نبریم و دلمان را به پاسخ و واکنش رفتاری بلافاصله خودمان خوش بکنیم ، مشکل برطرف نمی شود. در حقیقت واکنش بلافاصله ی ما ، درصورتی که صحیح و اصولی ارائه شود ، تنها سبب می شود که مشکل گسترش بیشتری نیابد و احتمال بروزش افزایش نیابد .

سوم ) رفتاردرمانی با رفتارگرایی فرق می کند ما در رفتاردرمانی ، از اصول بسیار متنوع و سودمندی که در فرضیات و نظریات روانشناسی هست استفاده می کنیم تا احتمال بروز رفتارهای مطلوب را افزایش داده و احتمال بروز رفتارهای نامطلوب را کاهش دهیم . در حقیقت ما در رفتاردرمانی ، به اصلاح رفتار می پردازیم . یکی از پایه ها و اصول مهم و مورد استفاده در رفتاردرمانی ، تئوری رفتارگرایی است . در کنار تئوری رفتار گرایی ، تئوری های شناختی ، نظریات فرهنگی - اجتماعی ،  پردازش اطلاعات ، کارکردهای اجرایی ، دیدگاههای زیست شناسی عصبی و ... نیز به ما در بررسی رفتار کودک و شیوه ی مقابله با رفتارهای ناهنجار و ... کمک می کند. چرا من این ها را گفتم ؟ برای این که می خواهم شما را به این نکته ی مهم راهنمایی کنم :

1)      خود تئوری رفتارگرایی ، تئوری ای است که فقط به درونداد و برونداد توجه می کند و کاری به پردازش و تحلیل های کودک ندارد . به عنوان مثال در تئوی های رفتارگرایی ما اصلا کاری نداریم که چه شد که کودک دیگر با گوشه ی چشم نگاه نکرد .. چه شد که دیگر نوک پنجه راه نرفت ، چه شد که دیگر با آب دستشویی فرنگی آب بازی نکرد ! و ...  ما فقط برایمان مهم است که اگر کوک هر کدام از این رفتارهای ناپسند را داشت ، با ارائه ی دقیق و حساب شده و به موقع یک پاسخ انزجاری ،  احتمال و تواتر آن رفتار را در کودک کم کرده باشیم

در حقیقت در تئوری رفتارگرایی ، ما کاری به پردازش مغز و اندیشه ی کودک نداریم و مغز او را یک جعبه ی سیاه می پنداریم که از داخلش سر در نمی آوریم . با خودمان می گوییم ، آنقدر درونداد را عوض می کنم که بروندادش مطلوب شود . ..

در ظاهر امر هم این کار جواب می دهد اما دربسیاری از مواقع در دراز مدت این رویکرد به تنهایی جواب نمی دهد و لازم است که با رویکردها و تکنیک های غیر رفتارگرایانه ادغام و ترکیب شود .

2)      نکته ی دردناک مساله این است که از آنجا که خود کودکان مبتلا به وتیسم نیز در ابراز نظر و بیان آنچه می اندیشند غالبا بسیار ضعیف و ناکارامد هستند ، درمانگر به صورت اتوماتیک و خودکار از اندیشیدن در خصوص چرایی و پردازش ها و تحلیل دلایل رفتار کودک مبتلا به اوتیسم نا امید می شود و به سمت افراط در استفاده از روش رفتارگرایی کشیده می شود .

از جمع بندهای 1 و 2 یکی از ایرادهای افراط در رفتارگرایی در رفتاردرمانی کودکان مبتلا به اوتیسم رخ می نمایاند و آن این است که کودک مبتلا به اوتیسم بطور تدریجی ، خود نیز از اندیشیدن منصرف شود و به مرور زمان تحلیل ها و پردازش های ذهنی اش دچار افت شود و تنها آماده ی انجام رفتارهایی  می شود که توسط رفتاردرمانگر و مراقب  سیگنال داده می شود . این مساله ای بشدت تاسف بار است. چیزی که باعث از بین رفتن هویت فردی ایشان شده و آنها را تهی از منحصر به فرد بودن می کند. به مرور تبدیل به ماشین هایی می شوند که خوب و دقیق کار می کنند اما نه با ذوق و شوق.. نه با قصد شخصی ، نه با انگیزه ی اجتماعی ، نه با تفاوت ها و سلیقه ی فردی .. بلکه فقط بر حسب درخواست و سیگنال مربی و آموزگار و یا والدین ... این مساله متاسفانه در کودکان مبتلا به اوتیسم به شدت رایج و فراوان است .  

3)      فهم قاعده ، قسمتی از رفتاردرمانی است . لازم است که کودک برای فهمیدن یک دستور به درکی عمیق از مفاهیم پایه نظیر مکان و زمان و مفاهیم مشروط دست پیدا کند . مثلا این که کودک متوجه شود تا زمانی که صدای آهنگ پخش نشده نباید از روی صندلی بلند شود و وقتی که آهنگ پخش شد بایستی دور صندلی بچرخد ، تمرینی است که به او کمک می کند که با مفاهیم زمان ، مکان و شرایط آشنا شود . خیلی مهم است که بدانیم آیا کودک قادر به درک دستور ما بوده است یا خیر . چرا که در صورتی که کودک از اساس متوجه دستور ما نبوده ، اطلاق برچسب اختلال رفتاری و لجبازی و ... بی معنا است .

 

و اما راهکارها و توصیه ها :

1)      برای این که مطمئن شوید کودک متوجه خواسته ی شما شده است ، حتما به او نزدیک باشید ، با لحن آرام اما صدای اندکی بلند و با سرعت کم و شمرده شمرده سخن بگویید . هیچ جمله ای بیش تر از 3 یا نهایتا 4 کلمه نباشد و ساختار جملات تا حد امکان ساده و بدور از پیچیدگی های انتزاعی باشد .

2)      سعی کنید برای روشن تر شدن خواسته و دستورتان آن را بصورت دیداری نمایش دهید . مثلا خودتان آن را انجام دهید ، کارتهای مرتبط با آن را بصورت متوالی به کودک نشان دهید و ..

3)      از آلارم ، سوت و وسایل هشدار دهنده ی شنیداری به عنوان ابزاری برای آشنا ساختن کودک با مفهوم زمان استفاده کنید .

4)      از ابزارهایی نظیر گلیم ، پارچه و ملحفه برای آشنا سازی کودک با مفهوم مکان استفاده کنید .

5)      قبل از شروع انضباط درمانی ، لیستی از موارد علاقه ی کودک را از مادر و مراقبینش جمع آوری کنیدمثلا کودکی ممکن است علاقه ی ویژه ای به بیسکویت داشته باشد و کودکی دیگر از همان بیسکویت متنفر باشد . این که در ازای رفتا پسندیده ، چه چیزی را به عنوان تشویق به او ارائه دهیم ، بسیار مهم است .

6)      چیزی که در قبال تشویق و یا تنبیه به کودک ارائه می دهیم ، لزوما نباید مادی باشد . البته ناگزیر به پذیرش این مساله هستیم که هر قدر آمادگی ذهنی ، هوشیاری و هوش بهر کودک پایین تر باشد ، تشویق ها و تنبیه ها بیشتر مادی و خوراکی می شوند و هر قدر که کودک توانمندی بیشتری در شاخصه های اشاره شده نشان بدهد ، تشویق ها به حالت اجتماعی و عاطفی و انتزاعی نزدیک تر می شود . چیزی نظیر یک لبخند ، تایید با حرکت سر ، یک آفرین نرم و دلچسب ، دست کشیدن به پشت و شانه ی کودک ، ( در بعضی فرهنگ ها بوسیدن کودک ...)

7)      تشویق و تنبیه نباید با بافتار اجتماعی و فرهنگی همان جامعه در تناقض و تضاد باشد . در حقیقت این منصفانه و انسانی نیست که ما کارهایی را برای تشویق و تنبیه کودک مبتلا به اوتیسم بپسندیم در حالی که همین کارها از دید جامعه برای کودکان بهنجار و سالم نا مناسب و غیر انسانی و خلاف حقوق بشر و حقوق کودک تلقی شود.

8)      دستورات  نباید مکرر و بدون وقفه تکرار شوند . اینکار سبب گیج شدن کودک می شود . بهتر است پس از ارائه ی دستور ، چند ثانیه صبر کنید و ببینید آیا کودک متوجه آن شده است یا خیر . در صورتی که متوجه نشد از سرنخ های دیداری و یا فیزیکی نیز در کنار تکرار دستور بصورت کلامی استفاده کنید .

9)      ارائه ی خاموشی و آنچه به اصطلاح بی محلی نشان دادن به رفتارهای قشقرق آمیز کودکان مبتلا به اوتیسم است ، تکنیکی بسیار سودمند و نافع است . با این وجود در اغلب مواقع آموزش نحوه ی صحیح خاموشی به خانواده و والدین گامی بزرگتر برای اصلاح رفتار کودک به حساب می آید .

10)  در نظر داشته باشید که برخی از تکنیک های رفتاردرمانی ، تکنیک هایی است که جایشان در لابلای صفحات کتابهای کتابخانه ها است .. برخی از این تکنیک ها قابل پیاده شدن در بافتار و ساختار فرهنگی یک جامعه و یا یک خانواده ی بخصوص نیست . وقتی می خواهید تکنیکی را به خانواده ای آموزش دهید ، اول مطمئن شوید که آموزشها و نتیجه ی آن شما را یاد مثالهایی نظیر نرود میخ آهنین در سنگ ، یا آب در هاون کوبیدن یا با کفگیر آب حوض خالی کردن نیندازد !

11)  پیش از شروع رفتاردرمانی ، از این مساله حصول اطمینان کنید که جایگاه شما به عنوان درمانگر در قلب خانواده مستحکم شده است و جایگاه شما در قلب کودک نیز تثبیت شده باشد . این به این معنی نیست که شما نیاز دارید که این دو ضلع مثلث عاشق شما باشند ! .. عشق و عاشقی مال فضای حرفه ای کلینیکی نیست !  و جای مثلث عشقی هم سریال های تلویزیونی ! ... چیزی که باید به دنبال آن باشید این است که خاطرتان از این بابت جمع باشد که مثلث خوش ترکیبی از اعتماد و اطمینان در بین شما به عنوان درمانگر ، کودک به عنوان مراجع اصلی و والدین به عنوان مراجع ثانویه  ( و قیم قانونی کودک ) در جریان و سیالیت و درخشش است . در غیر این صورت در اواسط برنامه ی رفتاردرمانی ، یکی از  بین شما یا کودک یا والدین احساس می کند که تنها گذاشته شده و این مساله سبب ایزوله شدن ، قطع ارتباط و بی نتیجه ماندن پروسه ی اصلاح رفتار می شود .

12)  گاهی مواقع کار از مثلث می گذرد !  گاهی افراد و یا شرایط مهم و اثر گذار دیگری نیز دخیل هستند . شما باید به موقع این ها را بشناسید و بر اهمیت و اثر گذاری آنها اشراف داشته باشید تا در اواسط برنامه ی درمانی غافلگیر نشوید .  ممکن است یک مادربزرگ ، یک مربی ، یک همکار کاردرمانگر یا گفتاردرمانگر یا روانشناس، یک عمو و .. نیز افراد مهمی در زندگی این خانواده باشند که میبایست در جریان تصمیم گیری های شما برای اصلاح رفتار کودک قرار بگیرند .

13)  رفتارهای ناپسند و پسندیده را در تمام طول رفتاردرمانی بصورت کمی و دقیق ثبت کنید . انسان ها ماشین نیستند که به صورت دفعتی و ناگهانی ، یک رفتار ناپسند در ایشان خاموش و صفر مطلق شود. رفتارها کاهش یا افزایش می یابند و در حقیقت احتمال بروز رفتارها در بافتار وقایع کم و زیاد می شود . با ثبت دقیق رفتار ها می توانید ارزیابی کنید که آیا پروسه ی رفتاردرمانی موفقیت آمیز بوده است یا نه .

14)  خیلی ساده .. از 1 ، 2 ، 3  استفاده کنید .

15)  وقتی دستوری را می دهید بر این باور باشید که این کار قطعا انجام خواهد شد .. وقتی خودتان ذهنیتی با پیشداوری داشته باشید که : "بیا ! الان من میگم کتاباتو جمع کن .. و اونم اصل محل نمی ذاره !!!  " احتمال این که واقعا هم کودک وقعی به حرف شما ننهد بیشتر می شود . نمی دانم علت اصلی این قضیه چیست . آیا تاثیر پدیدار شناختی ( Phenomenological ) ذهن شما است که آینده را آنگونه که تجسم کرده اید پیش می برد و یا تاثیر ناخودآگاه ذهنیت تان بر روی لحن و آهنگ کلامتان است که قاطعیت مهربانانه ی کلامتان را از بین می برد و آهنگ آن را یا ملتمسانه یا ستیزه طلبانه و تحدی جویانه می کند...

 ه ) مشکلات عاطفیهیجانی

مشکلات عاطفی و هیجانی غالبا نمودهای رفتاری خاص خود را دارد . مثلا وقتی می گوییم که کودکی اضطراب دارد، حتما تظاهرات آن را شاهد هستیم ، ممکن است بال بال زدن و چرخیدن و یا عقب و جلو حرکت دادن سر داشته باشد ، ممکن است ناخن جویدن داشته باشد یا گوشه ی لباس و یا عروسک و .. را بجود ، ممکن است به اصطلاح قدما اشکش دم مشکش باشد و ...

کودکی که عصبانی است نیز رفتارهایی انجام می دهد که از روی آن ها متوجه عصبانیت و یا پرخاشگری او می شویم و ...

اما به یک مساله دقت کنیم ... آیا کودکان مبتلا به اوتیسم این حق طبیعی را ندارند که نوسانات عاطفی و هیجانی همانند سایر کودکان را تجربه کرده و یا نشان دهند ؟

و اگر این کودکان چنین هیجانات و عواطفی را تجربه می کنند ، نقش و وظیفه ی ما به عنوان مراقب و درمانگر این کودکان چیست ؟

در این خصوص چند نکته را شایان ذکر می دانم :

اول ) نمی توان از کودکی که دچار برهم ریختگی سیستم حسی است ، انتظار ثبات عاطفی و هیجانی مطلوبی داشت . در حقیقت بر هم ریختگی سیستم حسی ، مخصوصا آنچه از آن به سامانه ی دهلیزی یا سیستم وستیبولار نام می برند ، نقش مهمی در تنظیم سطح انگیختگی و به تناسب آن تنظیم عادات روزانه از جمله خواب و بیداری و تحرک دارد . همچنین کودکی که دچار ثبت حسی کم در حس عمقی است ، به تبع احساس بی قراری و بی تابی بیشتری می کند و چه بسا که کودکی که تدافع لمسی دارد ، شبیه خلق کودکی را تجربه کند که به علت آنفلوآنزا دچار پوست درد و التهاب لمسی شده است .

دوم ) خود تنظیمی کودکان نقش مهمی در ثبات عاطفی و هیجانی ایشان دارد . ساعت بیولوژیک انسانها ، یعنی ساعتی که به زندگی و ریتم آن نظم می دهد ، نقش مهمی در تنظیم خویشتن دارد . منظم شدن ساعت خواب ، بیداری ، تغذیه و دستشویی کودکان می تواند قسمت اعظم نظم زندگی روزانه ی ایشان را بر عهده بگیرد . مثال می خواهید ؟ کودکی که بد خواب شده خلقش چطور است ؟ کودکی که در ساعات خواب شب چندین بار بیدار می شود ، فردای آن روز چگونه است ؟ کودکی که دچار یبوست است چه خلقی دارد ؟ کودکی که گرسنه است اما خودش حال خودش را نمی داند چه اخلاقی دارد ؟!

سوم) ریتم و سطح نوسانات هیجانی زندگی : خانواده های دارای کودکان مبتلا به اوتیسم ، غالبا خانواده هایی با ریتم هیجانی نسبتا کند ، کم نوسان و سرد هستند . تمی از افسردگی مادر ، سکوت و سکون ساعات روز ، دو یا سه شیفت شغلی پدر ، صرف شام به عنوان تنها وعده ی مشترک دور همی ، بازی نکردن پدر و کودک با یکدیگر ، نبود شوخی و بگو بخند آنچنانی بین پدر و مادر، خستگی و ملال مادر و نا امیدی پدر و مادر از بهبود فرزندشان در آینده ، فشردگی کلاسهای آموزشی و توانبخشی کودک ، خستگی کودک از کلاسهای فشرده و ....  همگی مشخصات نسبتا مشترک خانواده های دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم است . حال آن که کودکان مبتلا به اوتیسم برای رشد و ارتقاء مهارتهای عاطفی و هیجانی و ارتباطی خودشان همانند سایر کودکان سالم و حتی شاید بیش از ایشان ، نیازمند محیطی غنی از جهت ریتم و نوسانات خوشایند و هیجانی هستند . همین کودکان که در زمینه ی هیجانی نابالغ هستند و در محیط های با ریتم هیجانی کند نیز پرورش می یابند ، در بزنگاههایی که نیاز است با سایر کودکان ادغام شوند ( نظیر پارک و مهد کودک و کلاسهای گروهی و ... ) ضعف خود را در کنترل و مدیریت هیجان و تنظیم ارتباط نشان می دهند ، حرکات کلیشه ای شان تشدید می شود و کلامشان محدود تر می شود ، رفتارهای خارج از عرف بیشتری نشان می دهند و حتی ممکن است با انگیزه های ارتباطی نابالغ اقدام به چنگ انداختن ، نیشگون گرفتن ، مالیدن خود به دیگران ، دست کشیدن به دست و پا و سر و صورت دیگران ، در آغوش گرفتن ناگهانی همسالان و ... کنند . طبیعتا نتیجه ی همه ی این رفتارها چیزی جز طرد مجدد ایشان از محیط های جمعی و گروهی و ثبت خاطره ی منفی این رویارویی در اذهان کودک ، همسالان او ، مدیریت و مربی و مراقبین مهد کودک و خانواده ی دارای فرزند مبتلا به اوتیسم نیست .

 و اما راهکارها :

1)      ارائه مشاوره و آموزش به والدین در خصوص نظم در زندگی روزمره ، تنظیم هیجانی ، ریتم هیجانی ، بازی های سودمند برای ارتقاء هیجانی و ..

2)      تشکیل گروههای حمایتی برای والدین دارای کودکان مبتلا به اوتیسم که سبب می شود با تخلیه عاطفی و هیجانی خودشان ، همدردی و همدرکی و آرامش بیشتری را کسب کنند ، از احساس تنهایی بیرون بروند ، به یکدیگر کمک فکری و همفکری بدهند ، از راهکارها و راه حلهای همدیگر بهره مند شوند و همه ی این بحث ها و تضارب آرا و راهکارها را در محیطی ایمن و تحت مشورت فکری و جهت دهی یک کارشناس با سواد و همدل که سابقه ی کار در زمینه ی اوتیسم را داشته است تجربه کنند .

3)      رقص در منزل بصورت روتین با آهنگ های شاد و ملایم .

4)      محدود نکردن رفت و آمد و ارتباط با همسایگان و اقوام و خویشان

5)      پیاده روی سه نفره ی مادر و پدر و کودک .. مخصوصا به نحوی که هر کدام از دست های کودک در دست یکی از والدین باشد

6)      آموزش ماساژ به پدر خیلی مهم است که پدر ، هم همسرش را و هم فرزندش را بصورت منظم ( حتی اگر شده روزی 5 دقیقه برای هر کدام ) ماساژ دهد . این تکنیک می تواند در صورت استمرار ، سبب بروز تحولی عمیق در روابط و ریتم هیجانی محیط خانه و سلامت روان ساکنین آن شود .

7)      توسل به معنویت ، عرفان ، خودشناسی و تمامی روش هایی که سبب تقویت روح و کسب آرامش حقیقی می شود و والدین را برای پذیرش مشکلات و ادامه ی مسیر دشوار و سنگلاخی ، قویدل و دریادل می کند .

8)      بازی های گروهی از گروههای کوچک تا بزرگ ، از موازی تا مشارکتی ( در پست بعدی در خصوص بازی ها به تفصیل مطالبی را مطرح خواهم کرد )

9)      اسب سواری و قشو کردن اسب توسط کودک

10)  نگهداری از حیوان خانگی

11)  استخر و آب تنی و حتی استفاده از وان حمام ( مخصوصا در مواقعی که کودک بی قرار و به هم ریخته شده است )

12)  آموزش انواع تکنیک های ابراز احساس به کودک ... مثلا آموزش نحوه ی نقاشی کشیدن و نشان دادن احساس خودش با پاشیدن رنگ ها بر روی کاغذ ، سوراخ سوراخ کردن کاغذ ، قیچی قیچی کردن کاغذ ، کار با گل سفال و خمیر ، فلوت و سازدهنی و یا هر سازی که صدایی قوی تولید می کند ( مخصوصا اگر ساز با بازدم کودک به صدا در آید

13)  انجام کارهای تکراری نظیر جور کردن ، سورت کردن ، بریدن ، قیچی کردن ، پانچ کردن ، خط کشیدن ، نقطه گذاشتن و ...  بطور موقت ، سریع و موثری سبب افزایش آرامش و خودتنظیمی کودک می گردد و رفتارهای کلیشه ای اش را کاهش می دهد .

14)  آدامس جویدن ( در کودکانی که مطمئن هستید که ریسک خفگی ناچیز است )

 

دوستان گرامی و عزیز ..

پست دوم از مجموعه قسمتهای مرتبط با درمان کودکان مبتلا به اوتیسم نیز به پایان رسیددر پست بعدی در خصوص درمانها و توصیه های سودمند در خصوص مشکلات عملکردی ثانویه به اختلال اوتیسم ، نظیر مشکلات مرتبط با فعالیت های روزمره ی زندگی ، بازی کردن ، تغذیه ، بهداشت و ... آنچه می دانم را در طبق اخلاص می گذارم ..

از شما که همچنان با من همراه و هم مسیر هستید سپاسگزارم .

امیدوارم خداوند بزرگ به همه ی ما فرصت و سعادت موثر بودن و برکت مشاهده ی تاثیر واقعی خودمان بر دنیای پیرامون را عنایت کند .

شاد و خرم باشید .

ارادتمند : پارسا هوش ور

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی